قوله تعالى: و ما أرْسلْنا فی قرْیة منْ نبی نفرستادیم در هیچ شهر پیغامبرى إلا أخذْنا مگر که فرا گرفتیم أهْلها مستکبران آن را بالْبأْساء بنا ایمنى و الضراء و تنگى لعلهمْ یضرعون (۹۴) مگر که ایشان در من زارند.
ثم بدلْنا پس آن ایشان را بدل دادیم مکان السیئة الْحسنة بجاى آن بدیها ایمنى و فراخى حتى عفوْا تا انبوه شدند و قالوا و گفتند: قدْ مس آباءنا الضراء و السراء این همیشه بوده است و بپدران ما هم رسیده روزگار بدو روزگار نیک. در آن عتاب نیست که نه خود جز با ما نیست فأخذْناهمْ بغْتة فرا گرفتیم ایشان را ناگاه و همْ لا یشْعرون (۹۵) از آنجا که ندانستند. و لوْ أن أهْل الْقرى و اگر این مردمان که در شهرهااند آمنوا و اتقوْا ایمان آوردندى و از نافرمانى بپرهیزیدندى لفتحْنا علیْهمْ ما بر ایشان بازگشادیمى برکات من السماء و الْأرْض برکتهایى از آسمان و زمین و لکنْ کذبوا لکن دروغ زن گرفتند فرستادگان مرا فأخذْناهمْ بما کانوا یکْسبون (۹۶) فرا گرفتیم ایشان را بآنچه میکردند. أ فأمن ایمن نشستند أهْل الْقرى این مردمان که در شهرهااند أنْ یأْتیهمْ بأْسنا که بایشان آید زور گرفتن ما بیاتا و همْ نائمون (۹۷) و ایشان در خواب. أ و أمن أهْل الْقرى یا ایمن نشستند این مردمان که درین شهرهااند أنْ یأْتیهمْ بأْسنا ضحى تا آنکه بایشان آید زور گرفتن ما چاشتگاه و همْ یلْعبون (۹۸) و ایشان در بازى خویش. أ فأمنوا ایمناند ایشان مکْر الله از ساز نهانى الله که کارى سازد پنهان از ایشان فلا یأْمن مکْر الله ایمن نه نشیند از ساز نهانى الله إلا الْقوْم الْخاسرون (۹۹) مگر گروه زیانکاران. أ و لمْ یهْد پیدا نکرد و بازننمود للذین یرثون الْأرْض این مردمان را که در شهر نشستهاند منْ بعْد أهْلها پس هلاک کردن پیشینیان جهانیان را أنْ لوْ نشاء که ما اگر خواهیم أصبْناهمْ بذنوبهمْ ایشان را بگیریم بگناهان ایشان و نطْبع على قلوبهمْ و مهر نهیم بر دلهاى ایشان فهمْ لا یسْمعون (۱۰۰) تا حق و پند نشنوند.
تلْک الْقرى آن شهرها که اهل آن هلاک کردیم نقص علیْک منْ أنْبائها بر تو میخوانیم خبرها و قصههاى آن و لقدْ جاءتْهمْ رسلهمْ بالْبینات و بایشان آمد رسولان ما بایشان به پیغامهاى راست و معجزههاى روشن فما کانوا لیوْمنوا و بدان نبودند که ایمان آرند بما کذبوا منْ قبْل بآنچه دروغ شمرده بودند پیش از آن کذلک یطْبع الله على قلوب الْکافرین (۱۰۱) هم چنان بر مینهد الله بر دلهاى کافران.
و ما وجدْنا لأکْثرهمْ منْ عهْد و بیشتر ایشان را عهدى نیافتیم و إنْ وجدْنا أکْثرهمْ لفاسقین (۱۰۲) و نیافتیم بیشتر ایشان را مگر فاسقان و از طاعت بیرون آمدگان.
ثم بعثْنا منْ بعْدهمْ موسى پس از ایشان فرستادیم موسى را بآیاتنا بسخنان خویش إلى فرْعوْن و ملائه بفرعون و کسان وى فظلموا بها منکر شدند آن را و ستم کردند فانْظرْ کیْف کان عاقبة الْمفْسدین (۱۰۳) درنگر چون بود سرانجام کار مفسدان.
و قال موسى یا فرْعوْن و موسى گفت اى فرعون! إنی رسول منْ رب الْعالمین (۱۰۴) من فرستادهاىام از خداوند جهانیان.
حقیق على أنْ لا أقول على الله إلا الْحق سزاوارم من و استوار داشته که نگویم بر الله مگر راستى قدْ جئْتکمْ ببینة منْ ربکمْ آوردم بشما پیغامى راست و نشانى درست و معجزهاى پیدا از خداوند شما. فأرْسلْ معی بنی إسْرائیل (۱۰۵) رها کن با من بنى اسرائیل را قال إنْ کنْت جئْت بآیة فرعون گفت: اگر نشانى آوردهاى فأْت بها إنْ کنْت من الصادقین (۱۰۶) بیار آن نشان اگر از راستگویانى.
فألْقى عصاه بیوکند عصاى خویش فإذا هی ثعْبان مبین (۱۰۷) چون بدید ثعبانى گشته بود آشکارا.
و نزع یده و دست خود بیرون کشید از زیر بازوى خویش فإذا هی بیْضاء للناظرین که درنگرستند آن را دیدند سفید تا بنده نگرندگان را.